Tuesday, February 10, 2015

عواید دولتي





بسم الله الرحمن الرحیم

فصل اول
1- عواید دولتی چیست ؟
مبالغ ووجوهی است که دولت از منابع مختلف عایداتی،آن را بد ست می آورد.
2-  ضرورت عواید دولتی:
دولت ها در عصرحاضر وظائف ومسؤلیت های از قبیل تأمین نظم عامه ،عرضه خدمات اجتماعی ،دفاع ازتمامیت ارضی کشور، پیش برد امورعادی وانکشافی وغیره را بدوش دارند. برای انجام این وظائف ومسؤلیت ها نیازبه منابع مختلف عایداتی دارند،تا بتوانند به وجه احسن وظائف خود را انجام دهند.
اما دولت اسلامی وظائف ومسؤلیت های بیشتری را نسبت به آنچه که در بالاتذکردادیم بدوش دارد.ازنظراسلام دولت به فراهم کردن امنیت داخلی وخارجی محدود نمیشود،بلکه دولت اسلامی مسؤلیت های دیگری از قبیل بالابردن فرهنگ علمی ودینی افراد،افزایش سطح رفاه عامه،عمران وآبادانی جامعه،برقراری عدالت اجتماعی وتأمین زندگی طبقات کم درآمد وبی درآمد ،را نیز برعهده دارد.درحدیث آمده است:(همۀ شما مسؤل هستیدودربرابر زیردستان خود بازخواست میشوید.رهبرمسلمان نیز دربرابر مردم مسؤلیت دارد).
بنابرین برای انجام این مسؤلیت ها، نیازبه عواید امرضروری است تا دولت اسلامی بتواند وظائف ومسؤلیت های خود را طوریکه لازم است انجام داده وجامعه اسلامی را از ناهنجاری های طبقاتی،بی عدالتی،فقروجهل که ازنظر اسلام پدیده های زشت اند، نجات دهد.
 3- درامدهای عمومی:
3-1- زکات:- زکات در لغت بمعنی رشد و نمو، طهارت و برکت ، صلاح و نیکی است.
   هر یکی ازین معانی در الفاظ قرآن و حدیث بکار برده شده است. چنانچه الله تعالی می          فرماید:( خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها ) «التوبه -103»
ترجمه :(بگیر ازاموال ایشان زکاة را تاپاک سازی ایشان را وبا برکت کنی ایشان را بآن).
زکات در اصطلاح عبارت است از خارج کردن پارۀ از دارائی تا بقیه با برکت الهی رشد و نمو کند، درجات صاحب اش را فزونی بخشد و مال را از حرام و صاحبش را از صفات مزموم پاک گرداند. به تعبیر دیگر زکات حقی است که در مال لازم میگردد و از فرائض اسلام و ارکان آنست[1]. خداوند (ج) میفرماید: ( و آتو الزکاة ) یعنی زکات بدهید ، زکات حق مالی است که از جهتی عبادت واز جهت دیگر وظیفه اجتماعی است.
ازنظر اسلام زکات وظیفه اجتماعی و عبادی است و بدین جهت آنرا زکات نامیده اند که زکات عامل پاکی و نمو است، هم پاکی باطن و هم پاکی ذمه وعهده از تکلیف به وسیله پرداخت حق واجب، هم پاکی جان ودل از فطرت بخل و غریزۀ خود خواهی. مال عزیز است و ملک مورد علاقه انسان ، وقتی جان انسان از آن گذشت و به  دیگران داد پاک و آزاد میشود و میتواند ترقی کند ونورانی گردد. اسلام بنابر دقت خاصش پرداخت زکات را از اهل ذمه(غیرمسلمانان که درتحت حمایه حکومت اسلامی زندگی میکنند) نخواسته، وآنرا به جزیه تبدیل نموده تا آنها هم در مخارج دولت  شریک باشند نه اینکه عبادتی مخصوص از عبادات اسلام را بر آنان تحمیل کند، مگر اینکه خود بخواهند. زکات حقی از اجتماع در گردن فرد است، تا ضامن کفایت گروه های از اجتماع باشد که نقصان امکانات دارند و امکان مقداری تمتعات ولذایذ را هم برایشان فراهم کند. اسلام برای مردم تنگدستی واحتیاج و درماندگی را خوش ندارد ولازم میکند که هر فردی تا توانائی دارد به قدر کفایت از زحمت خود ببرد، و چون به علتی ناتوان شد از مال اجتماع بر دارد. اسلام تنگدستی و احتیاج را برای مردم مکروه و بد می داند زیرا می خواهد که آنان را از مشکلات زنده گی مادی برهاند تا به مقصد بزرگترو به آن چه به انسانیت سزاوارتراست، وبه آن کرامت که  خداوند(ج) مخصوص بنی آدم کرده، برسد. اگر از ضروریات زنده گی چیزی داشته باشند همه فکر شان متوجه رفع این نیاز ها خواهد شد و نمیتوانند مقداری از وقت و کوشش خود را صرف شوق های معنوی، هدف های روحی ومیدان های فکری نمایند. در نتیجه این کرامت از آنها سلب شده و به درجه حیوانیت بر می گردد، بلکه پست تر! زیرا حیوانات غالباً خوردنی ها ونوشیدنی ها ی خود را میابند، پس از رفع ضرورت ها به خود می بالند و بشاشانه جست و خیز می کنند. پرندگان هم پس از اینکه بمقدار ازکفایت خوردن وآشامیدن، از روی خوشحالی وسرور به زنده گی، آواز می خوانند و چهچهی می زنند. پس انسان در مانده هرگز نمیتواند به آن کرامت الهی که اساس انسانیت است برسد. از سوی دیگر اسلام اختلاف طبقاتی بین مردم را درآن حد که عده ای در سطح عیاشی و منعمیت به سر برند و دسته ای در سطح تنگدستی ،واین تنگدستی به حد محرومیت و گرسنگی و برهنه گی برسد، بد میداند. این گونه مردم مسلمان محسوب نمیشوند[2]. پیغمبر(ص) می فرماید: « خداوند (ج) از مردم هر جا که گرسنه ای در میان شان شب را به صبح آورد بیزار است» و یا میفرماید « از شما کسی ایمان ندارد تا آنچه برای خودش میخواهد برای برادر دینی خود نیز بخواهد ».
اسلام همه این اختلاف طبقاتی(طوریکه دربالابیان شد) را زشت میداند، چون در پشت سر، کینه ها و حسدها دارد که ارکان اجتماعی را متزلزل میسازد. اسلام برای بر چیدن این اختلاف طبقاتی قانون زکات را آور ده و آن را فریضۀ مالی و حقی برای مستحقین قرار داده است. باید منتی از طرف زکات دهنده گان نباشد و برای آن در مال حدی معین کرد که همه مالداران مؤظف باشند در پرداخت ان شرکت کنند.
معمولاً در جوامع سه طبقه افراد زنده گی میکنند، یکی طبقۀ که به علت برتری فکری و انرژی علمی دارای سطح زنده گی بلندی هستند و ثروتمند اند، گروه دوم میتوانند کار کنند ولی حاصل کار شان میتواند تنها لوازم اولیۀ زنده گی و رفع نیازهای اساسی شان را برآورده کنند، گروه سوم به علت ضعف جسمی یا نقص عقلی یا عوامل دیگری که انسان را از فعالیت باز میدارد ، او راخارج از مرز کار و تولید قرارمی دهد، نمیتواند کار کند.گروه دوم وسوم افراد نیازمند اند که باید حکومت اسلامی برمبنای اسلوب وروشهای مشخص اسلامی به مداخل انان بیفزاید،تابا استفاده ازین فرصت این دوگروه بتوانند درسطح رفاهیت عمومی زندگی کنند.
پس زکات یک منبع مالی برای دولت اسلامی است که ازان عایدبدست اورده برای مصالح عامه جامعه اسلامی بکار میبرد .تااز یکطرف ازفقرکه درنظراسلام پدیدۀ زشت ونامطلوب است جلوگیری نماید،واز جانب دیگرتوازن اجتماعی رابرابر ساخته ،تنازع طبقاتی رااز جامعه دوربسازد[3].
زکات اولین وسیله است که مشکلات فقرا را به معالجه گرفته ،توازن را درجامعه برقرارنموده وتکافل اجتماعی را تضمین میکند.
3-1-1- حکمت های زکات[4]: زکات چه ازجهت معنی لغوی وچه ازنگاه منافع اجتماعی واخروی اش دارای حکمت های زیادی میباشد.درین رساله کوچک نمی توانیم همه آنها را بیان نمایم،لذا بصورت مختصرچند حکمت از حکمت های زکات را بیان می کنیم:
1-1 -1- یکی ازمعانی زکات طهارت است عملاٌ اداء زکات به طهارت درونی فرد ثروتمند ازبخل نفرت انگیزمیباشد.زیرا بخل یگانه آفت روانی مؤثراست که انسان رابه ریختن خون،پایمال نمودن آبرو ویا فروریختن وطن وادار می سازد.هرفرد جامعه که به ان گرفتار باشد،رستگار نمیشود.چنانچه پروردگارمی فرماید:(ومن یوق شح نفسه فاولیک هم المفلحون).(س- الحشر-9(
ترجمه:کسانیکه از خشیت نفس محفوظ شوند آنان رستگارانند.
1-1-2- ازطرف دیگر زکات باعث طهارت نفس فقیرازحسدوبدخواهی نسبت به ثروتمند می گردد. زیراکه لازمه بخشش ونیکی انعطاف قلب انسان است.
 1-1-3 - زکات هم چنان باعث پاک شدن مال می شود.چون وقتی که حق کسی دیگری به مال تعلق گرفت آن راآلوده میسارد.واین الودگی تاوقتیکه حق مذکور ازان جدامیگردد،باقی خواهد ماند. چنانچه پیغمبر(ص) می فرماید: (چون زکات مالت را پرداختی،شروآفت آن راازخود راندای).
1-1-4- زکات باعث مصؤنیت کل جامعه چه ثروتمند وچه تهی دست ،ازعوامل نابودی،تفرقه، کشمکش،فتنه وتباهی میشود. چنانچه پیغمبر(ص) می فرماید:(اموال تان را با دادن زکات محفوظ بدارید ومریض هایتان راباصدقه تداوی نمائید).(ابوداود وطبرانی)
ثروتمندان به این مصؤنیت احتیاج دارند،تاخودومالشان در امن وسلامتی زندگی کنند.
1-1-5- گذشته ازپاکی، زکات دربردارندۀ رشد وفزونی است.
رشد شخصیت وموجودیت معنوی فرد ثروتمند،انسانیکه خیر می رساند،ازدارائی ودست آورد خود می بخشد برنفس وشیطان غلبه یافته است.
1-1-6- هم چنان زکات باعث رشد شخصیت فقیر می شود.زیراکه اوخود را بخاطرناتوانی درجامعه پایمال وبی اهمیت ومتروک احساس نمی کند ودر نتیجه ناتوانی وفقراورا ازدرون به تباهی ونابودی نمی کشاند،بلکه برعکس جامعه ای اوبرای نجاتش ازگرفتاری،سقوط وبرداشتن بارهای سنگین ازگردنش سعی وتلاش میکندوبه تمام قدرت خویش دست کمک بسویش می گشاید.
1-1-7- زکات همان طوریکه یک معنی اش رشد ونمواست،حقیقتاً سبب رشد مال واضافه شدن برکت درآن می شود.
زکات در ظاهر چیزی ازمال می کاهد،اما در پشت این کاهش ظاهری یک افزایش حقیقی وجود دارد.افزایش در مجموع ثروت جامعه ،حتی افزایش در مال شخص توانگر! زیراکه این مبلغ پرداخته شده ازطریق دیگری دانسته یا ندانسته بصورت چند برابربه اوبرمی گردد.
خداوند(ج)می فرماید:(هرچیزی راانفاق کنید خدا(ج) جای آن را پرمی کند واوبهترین روزی دهندگان است)(سوره سباء-آیة 39).
1-1-8- زکات باعث می گردد تا ثروتمند از گذاشتن سرمایه بصورت راکد جلوگیری نمایند. زیرا پرداخت مبلغ 2،5درصدی ازثروت سالانه بحیث زکات باعث می گردد که ثروت  سرمایه داربه مرور زمان کاهش یابد .این امرباعث آن میگردد که سرمایه دارازراکد ماندن سرمایه جلوگیری نموده،فعالیت های اقتصادی بیشتررا انجام دهد.
3-1-2- اقسام مالهائیکه زکات درانها واجب می گردد:
معمولاً قرانکریم بجزچند مورد در بیان زکات اموال بطورمفصل داخل نگردیده است.شرایط ، مقادیر و جزئیات دیگرانرابه تفصیل بحث نمی کند.بلکه بطوراجمالی به فرضیت زکات اشاره نموده ،به همه مالهایکه درانها زکات واجب است به یک کلمه عام ومطلق اشاره می کند که ان کلمۀ اموال است.چنانچه می فرماید:(خذ من اموالهم صدقة) یعنی درمالهایتان صدقه(زکات) بگیرید.
پیغمبر(ص) آیات زکات را تفسیر نموده،مسایل آنرا بطور مفصل با همه احکام وجزئیاتش بیان نموده است.
بنابرین فقهای کرام با استفاده از آیات قران و ارشادات نبوی(ص) انواع مالهایراکه زکات بر آنها واجب است بر پنج نوع تقسیم نموده اند:
1-    معادن ورکاز.
2-    اموال تجارتی.
3-    محصولات زراعتی ومیوه جات.
4-    مواشی(گاو،گوسفند،بزوشتر).
5-    طلا،نقره وبانکنوتها    .
3-1-2-1- زکات معادن ورکاز(گنج):
زکات معدن:هران چیزیکه اززمین خارج شودکه خداوند(ج) آنرادرزمین آفریده است.مانند طلا،نقره،آهن،نفت،احجارکریمه وغیره.
علماءاسلامی درمورد معادن اختلاف نظردارند.فقهای احناف معادن را به سه بخش تقسیم نموده اند:
1-    معادن که توسط آتش ذوب میشوند: این نوع معادن شامل طلا،نقره،مس،آهن وغیره میگردد.هرگاه این نوع معادن در زمین شخصی پیدا شود،فرآورده آن به مالک زمین تعلق میگیرد وخمس آن به دولت اسلامی پرداخته میشود.هرگاه درزمین های دولتی چنین معادن دریافت شود مربوط به دولت میشود.
2-  معادن جامد:تمام معادن که به سنگ شباهت دارد که به چکش زدن میشکند مانند جواهرات واحجارکریمه.هرگاه این نوع معادن در یک کشور خواه در زمین شخصی باشد وخواه درزمین دولتی مالک آن دولت اسلامی است.
3-  معادن اشیاءمایع: این نوع معادن دربرگیرنده نفت،قیروغیره اشیای مایع است که از زمین بدست میآید.هرگاه این نوع معادن دریک کشورپیدا شود، درصورتیکه زمین شخصی باشد،معدن به مالک زمین تعلق میگیرد وخمس آن را به دولت اسلامی می پردازد.
زکات رکاز:هرمال مدفون که از زمین پیدا میگردد،رکازنامیده می شود.اگر در زمین بدون مالک(بائرودولتی) ویا درراه عمومی پیدا میشود یابنده مالک آنست وباید خمس (1/5)ان رابه دولت اسلامی بپردازد.چنانچه نبی کریم (ص)می فرماید:(دررکاز خمس(1/5)است)[5].
3-1-2-2- زکات اموال تجارتی:
زکات بر اموال تجارتی فرض است، فقهای مذاهب اهل سنت فرضیت زکات اموال تجارتی را با دلایل از قرآن، سنت نبوی (ص)، اجماع صحابه (رضی الله عنهم)، تابعین و قیاس ثابت می کند.
دلیل از قرآن: قال تعالی « یا ایهاالذین آمنو انفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنالکم من الارض » ( بقره -267(
ترجمه: ( ای مؤمنان خرچ کنید در راه خدا(ج) از چیزها و مالهای پاکیزه که بدست آورده اید و از آن چیزیکه از زمین برایتان بیرون آوردیم ). و نیز حدیث که ابو داود ازسمره بن جندب (رض) روایت نموده که گفت: ( رسول الله(ص) ما را به پرداختن زکات اموالی امر میکرد که بخاطر خرید و فروش گرفته میشود )[6].
به همین ترتیب فقها دلایل زیادی از احادیث نبوی (ص) و اقوال صحابه(رض) در مورد فرضیت زکات اموال تجارتی آورده اند. جمهور فقها استدلال میکنند که اگر زکات در اموال تجارتی فرض نباشد، به همه ثروتمندان راه برآمدن از زکات باز گردیده پول های شان را به تجارت انداخته، فقرأ و مساکین را از حقوق شان محروم می سازد.
وهم چنان فابریکه ها وشرکت های تولیدی درهمین ردیف قرارمیگرند، چه این اموال از تولیدات خویش مفاد بیشتری را بر مالک اش عرضه میکند. پس زکات در چنین مالها از نظر علماء معاصر فقه اسلامی واجب است. استادابوزهره،دکتوریوسف قرضاوی وتعداد دیگری ازعلماء معاصراسلام زکات رابالای این نوع اموال واجب میدانند.
دکتوریوسف قرضاوی درکتاب خود(کتاب الزکاة)می نویسد:بهتراست زکات چنین اموال صرف ازدرامد آنها کشیده شود،البته درصورتیکه چنین اموال بخاطرتجارت خرید وفروش نشده باشد.اگرخرید وفروش انها به هدف تجارت باشد،درین حالت زکات انها مانندعروض التجارت از راس المال ودرامد آنها داده می شود.
امانصاب مالهای مذکورباساس نصاب طلا ونقره تخمین می شود.راس المال قیمت گذاری میشود،اگر ارزش ویا مفاد آن برابر ارزش وقیمت 85 گرام طلاثابت گردد ویکسال بالای آن گذشته باشد ،زکات ان فقط از درامدش داده میشود.البته بعد از تصفیه مصارف ومخارج آنها،صرف ازمفاد ودرامد خالص آنها زکات محاسبه می گردد[7].
3-1-2-3 – زکات محصولات زراعتی و میوه جات[8]:
زکات محصولات زراعتی باساس آیات و احادیث فرض گردیده است. آیة267سوره بقره(درمبحث زکات اموال تجارتی بیان شد) فرضیت زکات را درین محصولات بیان میکند.
چون محصولات زراعتی شامل اشیائی است که اززمین می روید،پس به اساس ایه فوق زکات درمحصولات زراعتی فرض میباشد.هم چنان پیغمبر(ص) می فرماید:(هرزراعتی که ازآب باران،آب چشمه هاو نهرها آبیاری شود،زکات آن به حساب عشرمیباشد،آن زراعتی که باکشیدن آب ازچاه آبیاری شود،زکات ان بحساب نصف عشرلازم می گردد).



3-1-2-4- زکات مواشی(شتر،گاو،گوسفندوبز):
فرضیت زکات حیوانات از قبیل شتر،گوسفند،بز وگاو به احادیث صحیح واجماع امت ثابت گردیده است . اما در حیوانات دیگر مانند اسپ،خر، خرگوش، قاطر وغیره زکات واجب نیست مگر امام ابوحنیفه(رح) زکات رادر اسپ واجب دانسته است.
هرگاه مواشی ذکر شده طبق فقه اسلامی نصاب را تکمیل نماید دولت اسلامی میتواند آنرا جمع آوری نموده در مصالح عامه جامعه اسلامی بکارببرد.
جدول نصاب ومقدار زکات درشتر
نصاب شتر
مقدار زکات
از           تا
5 نفر -  9 نفر
10// - 14//
15// - 19//
25// - 35//
36// - 45//
46// - 60//
61// - 75//
76// - 90//
91// - 120//

  1 گوسفندجذعه(شش ماهه) ویا ثنیه ازبز(یکساله)
  2 گوسفند
3 گوسفند
یک نسبت مخاض(شترماده داخل 2سال)
یک نسبت لبون(شترماده داخل 3سال)
یک حقه(شتر ماده داخل چهار سال)
یک جزعه(شترماده داخل پنج سال)
دو نسبت لبون(دوشترماده داخل 2سال)
دوحقه (دوشترماده داخل چهارسال)
اگرتعداد شتراز 120نفراضافه شود، نصاب آن ازسرگرفته میشود[9].
جدول نصاب ومقدار زکات دربز وگوسفند
نصاب
مقدار زکات
از             تا
40راس - 120راس
121//  - 200//
201// - 399//
400// - 499//
500// - 599//


یک گوسفند داخل 2سال
2 گوسفند
3 //
4 //
5 //
درزیادتراز 599 رأس ازهر راس گوسفند یک رأس زکات لازم میشود[10].
جدول نصاب ومقدارزکات درگاو
نصاب گاو
مقدار زکات
  از              تا
30راس - 39راس
40 //  - 59 //
60 // -69 //
70 // - 79 //
80 // - 89 //
90 // - 99 //
110 // - 119 //

یک تبیع (گوساله داخل 2سال)
یک مسنه(گوساله داخل سال)
دوتبیع
یک تبیع ویک مسنه
دو مسنه
سه تبیع
دومسنه وتبیع
درمازاد از19گاو،درهرسی یک تبیع ودر هرچهل یک مسنه زکات لازم میگردد[11].
امام ابوحنیفه(رح) مقدار زکات در اسپ را طوری تعین نموده است که اسپ قیمت گذاری شود وبعداً ازهردوصد درهم پنج درهم(ربع عشر) زکات اداء گردد.
3-1-2-5- زکات طلاء،نقره وپول مروجه(بانک نوتها):
جمهورفقها برفرضیت زکات درطلا ونقره اجماع نموده اند برابراست که سکه باشد ویا غیرسکه بشرطه اینکه مقدار مملوکه ازآن بحد نصاب رسیده ویکسال بالای آن گذشته باشد  علاوه برآن ازدین فارغ بوده ومال مملوکه از احتیاجات اصلی اش اضافه باشد،2،5درصد آن بحیث زکات پرداخت میگردد.
دکتور یوسف قرضاوی در کتاب خود(فقه الزکات) بعدازبحث وتحقیق نصاب نقره رابوزن فعلی (595( گرام ونصاب طلاء رابوزن فعلی 85گرام تعین کرده است.
درجهان امروزی چیزیکه توسط آن درمیان جوامع مختلف تبادله صورت میگیرد،همانا پولهای رائجه وکاغذهای بانکی است که هردولت درمحدودۀ حاکمیت ورعیت خود اختیارنموده ومعامله باسکه های طلا و نقره راتحریم نموده است.درحقیقت این همان رسیدات وچیک های ضمانت شده است که بالای بانکها وخرانه های دولتی میباشد.مقدار زکات در بانکنوتها همان اندارۀ است که درمورد زکات طلا ونقره ذکرشد یعنی ربع عشر(2،5%)[12].
3-2– زکات معاشات شخصی ودرآمد کسب های آزاد:
یکی ازدرامدها ومنابع اقتصادی جوامع امروزی ،مزد حرفه ها ومعاشات مسلکی افراد است. مانند فیس داکتر،مزدخیاط ،معاش کارمندان موسساتی که ازآنها معاش ماهواربدست میاورند، چنین افراد چطورزکات بپردازند؟
جمهور فقها به گرفتن زکات ازمزدها ومعاشات دولتی رای میدهند،آنها میگویند: ازهرشخصی که معاش یکساله اوبحد نصاب(طلا ونقره) بادرنظرداشت شرایط وجوب زکات برسد،ازان 2،5 درصد در وقت قبض کاسته میشود.
دکتور یوسف قرضاوی ازمیان اقوال فقها این نظریه را ترجیح داده است که در چنین اموال گذشت سال شرط نبوده،بلکه زکات ان در وقت قبض بعد ازتکمیل شرایط دیگرگرفته میشود.
از کسب های آزاد نیز به همین اساس زکات گرفته می شود،مگردراخیرهرسال نه هر ماه.
نصاب درامد های حرفوی ومعاشات نیزشرط است ونصاب انها باساس نصاب طلا و نقره تعین می گردد.
سنجش زکات چنین اموال طوری اجرا میشود که همه درامد های سال کامل راباهم جمع کنیم ببینیم که بحد نصاب یکی ازنقدین (طلاونقره) میرسدویا خیر؟ اگربرابرنصاب یکی ازآنها برسد،زکات ان را بعد ازقبض ان بپردازیم. اگرچنین اموال ازنزد مالکش بمصرف برسد،زکات بالایش بطوردین باقی میماند. البته نصاب بعد ازکشیدن ودرنظرگرفتن حقوق و احتیاجات شخصی مانند دینها،مصارف نفقات اهل وعیال ومخارج دیگرسنجیده میشود. پس وقتیکه متباقی درامد شخصی بحد نصاب یکی ازنقدین برسد،زکات آن ربع عشر(%2،5) واجب میگردد[13].
3-3- صدقۀ فطر[14]:
صدقه فطرعبارت ازیکمقدارمالیست که شخص مسلمان درپایان روزه ماه رمضان می پردازد. صدقه فطر در سال دوم هجری هنگامیکه روزه بر مسلمانان فرض شد قبل از فرضیت زکات واجب گردیده است.پس حکم صدقه فطر در اسلام واجب است چنانچه پیغمبر(ص) میفرماید:(زکات فطر رمضان را یک صاع(پیمانه شرعی)از خرما یا یک صاع از جو بر هر شخص آزاد و غلام و زن و مرد مسلمان فرض گردانیده است). اکثریت علماءکلمه فرض رادرینجا لازم و واجب بودن معنا کرده اند. لذا زکات فطر فرض و واجب است.
هدف از صدقه فطر، از یکطرف پاک گردانیدن روزه از اعمال بیهوده وحرفهای ناسزای است که در حین روز مرتکب آن شده ، از جانب دیگر کمک به ناداران و رهائی آنان از ذ لت و خواری و سوال کردن در روز عید است.
صدقه فطر نیز یکی از منابع اکمال کنندۀ دولت اسلامی بشمار میرود. زیرا مسلمانان زمانیکه صدقات فطر شان را اداء میکنند، بطورمستقیم و یا غیرمستقیم همه این صدقات مربوط به بیت المال میگردد. صدقاتی را که فقرا دریافت می کنند و ضروریاتشان را رفع مینمایند در حقیقت حصه از مسئولیت دولت اسلامی اداء گردیده است.
آنچه که به جامعه مربوط می شود، پرداخت صدقه فطر سبب شادمانی و خوشی ناداران و مستمندان میگردد. عید روز مسرت و شادمانی است که باید همه افراد جامعه اسلامی را فرا گیرد. فقیران و محتاجان جامعه هرگز خورسند نخواهند بود که ثروتمندان طعامهای لذیذ بخورند و لباسهای مزین بپوشند، اما آنها در حالت گرسنگی و برهنه گی از عید استقبال کنند، پس حکمت پروردگاربود که در این روز چیزی را برای فقیران تعین کند که آنان را از خواری و ذلت گدائی دور سازد و این احساس را بر آنها ایجاد کند که جامعه راجع به آنها غفلت ننموده است.
پس صدقه فطر نیز یکی از منابع است که دولت اسلامی میتواند با جمع آوری آن بنیه مالی خود را تقویت بخشیده، وظایف و مسئولیتهای خود را به وجه احسن انجام دهد. واقعاً اگر صدقه فطر در یک کشور اسلامی به طور منظم از جانب حکومت اسلامی جمع آوری شود و بطور عادلانه به مستحقین رسانیده شود ،حوائیج بسیار از افراد نا توان جامعه را بر آورده میسازد و بیت المال مسلمانان تقویه میگردد.




3-4- جزیه[15]:
ازکلمه جزا مشتق شده و آن جزای است  بر کفر شان تا آن را منقادانه بپردازند و یا آن جزای است د ربدل امان  دادن اهل اسلام بر آنها از جهت رفق و گذشت آنها .
د راصطلاح جزیه مال معین ومقدار است که از اهل ذمه گرفته می شود مالیه سرانه نام دارد و غیر مسلمان تعهد می سپارد که آنرا بدولت اسلامی می پردازد و این زمانی است که وی به صفت ذمی شناخته می شود . به تعبیر دیگر جزیه از کفار ذمی که صلح میکنند به تعدادنفرات گرفته می شود و در مقابل ان منافعی که از حکومت اسلامی می برند . همان گونه که مسلمین هم ،خون ومال خود را(به عنوان زکات) می دهند. دولت اسلامی برایشان خدمات، تضمین اجتماعی وحمایت آنها راتعهد می کند.
فلسفه اصلی این مورد را چنین نوشته اند که: دفاع از موجودیت ، استقلال و امنیت یک جامعه وظیفه همه افراد آن کشور است بنابرین هر گاه جمعی عملاً برای انجام این وظیفه قیام کنند وعدۀ دیگر بخاطر اشتغال به کسب کار نتوانند در صف سربازان قرا گیرند وظیفه گروهی دوم اینست که مصارف جنگ جویان و حافظان امنیت را به صورت یک مالیات سرانه در سال بپردازند( تفسیر نمونه 2-7 ص 355 ). بنابرین جزیه  تنها یک نوع کمک مالی استکه از طرف اهل ذمه در برابر مسؤلیتی که مسلمانان وحکومت اسلامی بمنظور تامین امنیت جان و مال وآبروی آنها به عهده میگیرند، پرداخت می گردد. از گفته ها ی بالا به این نتیجه می رسیم که جزیه منحیث یک منبع عایداتی  دولت اسلامی است به هیچ وجه از نوع تحقیر اهل ذمه به شمارنمی آید وآنانیکه جزیه را حق تحقیر اهل ذمه می دانند به روح جزیه وفلسفه ان اصلا توجه ندادند.
جزیه سرانه است یعنی سالانه از فی نفر گرفته می شود.
ازنظرامام ابوحنیفه(رح) اهل ذمه به سه طبقه تقسیم میگردد،ازطبقه اغنیاء48 درهم،ازطبقه متوسط 24 درهم وازطبقه فقراء 12 درهم سالانه اخذ میگرددوبه ضروریات جامعه به مصرف میرسد.
جزیه به قران وسنت واجماع امت ثابت شده است. خداوند(ج) میفرماید:(قاتلول الذین لایؤمنون باالله ولابالیوم الآخرولایحرمون ما حرم الله ورسوله ولایدینون دین الحق من الذین اوتوالکتاب حتی یعطوا الجزیة عن یدٍ وهم صاغرون).(التوبه-29)
ترجمه: بجنگید باکسانیکه به خدا وروز آخرت ایمان ندارند وحرام نمی گردانند آنچه که خدا ورسولش حرام گردانیده وبه دین حق منقاد نمی شوندازکسانیکه کتاب داده شده اند تا وقتی
جزیه بدست خود میپردازند درحالیکه خوار وذلیل اند. درسنت امده که نبی کریم (ص) از مجوس بحرین جزیه گرفت وامت اسلامی براخذ جزیه ازغیرمسلمانان اجماع کرده اند.
3-5- خراج[16]:
خراج یکی ازدرامدها وموارد مهم بیت المال اسلامی بوده ودرسالیان متمادی وبلکه قرنها از عمده ترین اقلام تمویل دولت اسلامی بحساب می آمد خراج در لغت چیزی است که از فایده زمین بر داشته می شود و در اصطلاح خراج عبارت از مالیه است که بر اراضی کفار که به غنیمت گرفته شده اما به اختیار مردم آن گذاشته شده وبعنوان حقوق آن اداء میشود. به عباره دیگر: خراج عبارت از اجره و مالی است که بر مساحت زمین گذاشته شده و بعنوان حقوق آن اداء میشود.
پس خراج عبارت ازمالیه همان اراضی مفتوحه است که مسلمانان آنرا در اختیار مردم آن میگذارند که زراعت کرده از حاصل آن بهره گیرند. اولین کسیکه این عمل را انجام داد حضرت عمر(رض) بود که بر زمینهای عراق خراج را وضع کرد.
در ابتدإ امر کارگردانان و استفاده کننده گان زمینهای خراجی اشخاص اهل ذمه بودند. خراج دادن آنها مبنی بر این نبود که آنها مسلمان نیستند. بلکه خراج یک نوع اجره زمین بحساب میآید.ازهمین لحاظ اگر در جریان فعالیت شان بر زمینهای خراجی مسلمان هم میشدند و یا این زمینها به اختیار مسلمانان قرار میگرفت، تکلیف پرداخت خراج از آنها ساقط نمی شد و این روش در اغلب اعصار مختلف ثابت است. بعد از قرآن و سنت، اجماع امت یکی از مصادر تشریعی اسلامی است و خراج یکی از احکام است که به اجماع مسلمین در دوره خلافت حضرت عمر(رض) ثابت شده است.
زمانیکه مسلمانان عراق را فتح نمودند، مجاهدین خواستار تقسیم زمین های مفتوحه شدند. اما حضرت عمر(رض) باساس دو دلیل خواستار وضع خراج بر زمینهای مفتوحه گردید: اول اینکه در صورت توزیع اراضی در میان آنانیکه در جهاد شرکت کرده اند، خطرات و جوانب ناگواری را بر نسل اینده و ساکنان سرزمینهای مفتوحه بدنبال دارد و علاوه بر آن مصالح عامه مسلمانان و حکومت اسلامی از نظر می افتد و لشکر دولت اسلامی سر گرم آبادی زمین های زراعتی مفتوحه شده، صفوف محاربوی مسلمانان از سپا هیان اسلام تقلیل یافته و بالاخره به ضعف دولت اسلامی تمام میشود.
دوم اینکه دولت اسلامی ضرورت مبرم به منابع قوی تمویل کنندۀ مصارف گزاف لشکریان و ضروریات اجتماعی خود داشت تا بااستفاده از آن، مشکلات اقتصادی جامعه را مرفوع سازند. بنابر این حضرت عمر(رض) به طرفداران توزیع اراضی جواب مثبت نداد و مسئله را به رای فردی خود نیز فیصله نکرد. مسئله را با کبار صحابه در میان گذاشته دلایل خود را ارائه نمود و صحابه (رض) رای حضرت عمر (رض) را در وضع خراج تائید نمودند. بنابر این تشریع خراج یکی از اجتهادات و ابداعات خلیفه دوم حضرت عمر(رض) بوده، خیر و سعادت بزرگی را برای دولت اسلامی و عامه مسلمانها و در نسل های متمادی به جا گذاشت.
یگانه چیزیکه در تعین مقدار خراج از نظر اسلام و مسلمانها مهم است موقعیت زمین، نوع کشت و محصول آنها است، به همین سبب مقدار خراج از یک زمین تا زمین دیگر و از یک نوع تا نوع دیگر آن فرق میکند. پس مقدار خراج به اندازه طاقت و برداشت زمین تعین میگردد.
3-6- عشور: مالیه تجارتی است که اهل ذمه[17] و مستامن تابع مقررات آن اند. در حق ذمی طور است که وی اموال تجارتی خود را از یک شهر به شهر دیگر در قلمرو دولت اسلامی انتقال میدهد که در آن نصف عشر لازم میگردد.
در حق مستامن[18] گفته میشود که وی غیر مسلمان بوده،وارد دار اسلام میشود و با خود مال تجارتی آورده است پس باید عشر بدهد. مالیه در مال اهل ذمه زمانی واجب میگردد که به حد نصاب زکات برسد و این مالیه در سال یک مرتبه از ذمه و مستامن اخذ میگردد[19].
3-7- عواید غنایم جنگی
درمجموع،مالهایکه مسلمانان ازکفاربدست میاورند بدوبخش تقسیم میگردد. یکی مالهای غنیمت ودیگری مالهای فئ میباشد که هریکی آنها درتعریف وحکم با دیگری فرق دارد،که درین مبحث هرکدام را مختصراً بیان میکنیم:


3-7-1- غنیمت[20]:
غنیمت در لغت، چیزیکه در جنگ بدست آمده باشد، درآمد، دخل، بطور عموم آنچه که کسب شود. دراصطلاح عبارت از آن اموال است که از اهل الحرب بطریق قهر وغلبه گرفته شود.
پس غنیمت اموال است که از راه جنگ با کفار و مشرکین بدست مسلمانان می افتد. غنایم که در جنگ بدست می آیند 5/1 حصه آن به دولت اسلامی تعلق میگیرد و دولت اسلامی طبق آیة 41سوره انعام آنرا بمصرف میرساند:
ترجمه آیة : (بدانید آنچه غنیمت یافتید از کافران از هر جنس پس پنجم حصه اش خدا(ج) راست، پیامبر(ص) و خویشاوندان را و یتمان و درویشان و مسافران را اگر ایمان آورده اید به خدا(ج) و روز آخرت).
بنابرین اموال غنیمت به پنج سهم تقسیم میگردد، یک خمس آن به آنانیکه در آیة کریمه ذکر شده تقسیم میگردد و چهار حصه متباقی آن در میان مجاهدین تقسیم می گردد. چنانچه ابن عباس(رض) می گوید:( هرگاه پیامبر(ص) گروهی از مجاهدین را به جهاد میفرستاد، اگر آنها غنیمتی بدست می آوردند آنرا بر پنج حصه تقسیم می کردند و حصه پنجم آنرا به 5 حصه دیگر تقسیم میکردند طبق ( آیة کریمه 41 سوره انعام ) سهم الله(ج) و سهم رسولش را یک سهم قرار میداد و یک سهم به خویشاوندان،هردواین سهم ها را به مصارف اسپ ها واسلحه تخصیص میداد،سهم ایتام،مساکین ومسافرین را به جای دیگر مصرف نمی کرد چهارسهم متباقی را در میان مجاهدین تقسیم می کردکه برای اسپ دوسهم،برای رابکش یک سهم وبرای پیاده یک سهم میداد.(فقه الاسلامی والادله،ج-4،ص-459)
بعد ازرحلت نبی اکرم(ص) درزمان خلفای راشدین نیزدوسهم اولی برای مصالح عامه جامعه اسلامی وسه سهم دیگر به مستحقین(ایتام،مساکین ومسافرین) تقسیم می گردید.
براساس تقسیم بندی بالائی سهم یک قسمت خمس غنیمت که سهم الله(ج) وپیغمبر(ص) میباشد، به دولت اسلامی تعلق میگیردودولت اسلامی انرا در جهت مصالح عامه مصرف منماید.
فقها جواز داده اند که اگر مصلحت در جای باشد که به خیروصلاح اسلام ومسلمین تمام شود، درین صورت حاکم اسلامی میتواندخمس غنیمت رادرانجا غیر ازجهات واصناف ذکرشده بمصرف برساند.زیراضروریات عامه مهم تروبااهمیت ترازاصناف ذکرشده است.واین همان واقعتی است که عمل پیغمبر(ص) بران گواهی میدهدوازسنت آنحضرت(ص) فهمیده میشود.
پس خمس غنیمت یکی ازمنابع مالی دولت اسلامی بوده که حاکم وولی الامرمسلمانان میتواند دران تصرف نموده،آنرا به مصالح عامه مسلمانان بمصرف برساند.
·      اقسام مالهای غنیمت:
مالهای غنیمت بدودسته تقسیم می شود:
1-    زمین های بدست آمده ازکفار: این زمین ها به سه دسته تقسیم می شوند.
1-1-    آن زمین هایکه مسلمانان ازدشمن بزور وغلبه بدست اورده باشند که ساکنین ومالکین انها کشته ویا اسیرشده ویا فرارنموده باشند.احکام مربوطۀ آن در مبحث خراج بیان گردید.
1-2-        زمین هایکه مسلمانان درنتیجه صلح بدست میاورند.انرا دراختیار اهالی ان قرارداده ، خراج برانها وضع میکنند.
1-3-    زمین هایکه درنتیجه صلح بااهالی ان باتبعیدازسرزمین شان بدست امده باشد.چنین زمینها وقف میباشدواین زمینها به مسلمانان ویا مجاهدین به مزارعت داده میشود و از انها هم خراج وهم عشرگرفته میشود.(کتاب الخراج-امام ابویوسف (رح) )
2- مالهای منقول:مالهای منقولی راکه درجهاد مسلمانان بدست میاورند. طوریکه قبلاٌ بیان نمودیم ،پیغمبر(ص) چنین مالها را میان مجاهدین تقسیم مینمودند.
3-7-2- فئ:
فئ درلغت بمعنی غیمت است ودراصطلاح عبارت ازان اموال است که ازکفار ومشرکین بدون جنگ ودرگیری(به طریق صلح) بدست اورده میشود.مانندمالهایکه به عنوان جزیه ومالهایکه دربدل مصالحه از انها گرفته می شود،خراج زمینهایشان نیز شامل آن میباشد.
مالهای فئ درزمان حیات آنحضرت(ص) مخصوص آنحضرت(ص)  بودودران به اراده خود تصرف میکرد.چنانچه الله تعالی میفرماید:(وما افاءالله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل ولارکاب ولکن الله یسلط رسوله علی من یشاء).
ترجمه: وآنچه عاید گردانید خدابررسول خود از اموال(بنی نضیر) پس نتاخته بودید بران اسپان راونه شتران را ولکن غالب میگرداند خداوند پیغمبران خود رابه هرکه خواهدوخداوند بر هرچیز داناست.
پیامبر(ص) بالای فئ تصرف داشتن،قسمت ان را نفقه سالانه اهلش ومتباقی رادراسپ ها،شترها وقاطرهای جبهه وجهادوسلاح های مجاهدین تخصیص میداد.امابعدازرحلت آنحضرت(ص) فئ جزازمنابع دولت اسلامی قرار گرفت .
علماءاسلام فئ رامخصوص جامعه اسلامی قرارداده اند،تابه مصالح وضرورت های آنها به مصرف رسانیده شود. بناءً حاکم جامعه اسلامی میتواند فئ را مانندغنیمت درمصالح عامه جامعه اسلامی بمصرف رساند[21].
ازگفته های بالای به این نتیجه میرسیم: هرمالیکه بدون جنگ دراختیارمسلمانان قرارمیگیرد، ازموارد بیت المال بحساب آمده وبه مصالح عامه مصرف میشودوبه افراد مخصوص چیزی
ازان تخصیص داده نمی شود.
                               

                               










                                   فصل دوم
سایر درآمد های دولت اسلامی
1- درامدهای مالیاتی
1-1- تعاریف مالیات:
·        ماليه عبارت ازيكنوع پرداخت اجباري مردم به دولت است كه بدون توقع كدام خدمت
آنرا بدولت می پردازند.
·        ماليه عبارت ازيكنوع فدا كاري مردم به دولت است به منظور تحقق بخشيدن اهداف دولت[22].
·        ماليه عبارت از دزدی بدون گناه است.(مسیحیت)[23]
    اما تعريف كه از آن امروز استفاده زياد تر صورت مي گيرد عبارت از اينست كه:                             
·   ماليه عبارت ازپرداخت قسمتي از درآمد اشخاص وشخصيت هاي حقوقي برحسب توانائی ومتناسب به اندازه درآمد آنان برای تامین مخارج عمومی به دولت است[24].
     تعریف که دیکشنری اکسفورد از مالیه میدهد چنین است:
·   مالیه عبارت ازسهمیه های اجباری اند که بر اشخاص ، دارائی ، عواید ، اجناس وغیره بمنظور حمایت ازدولت وضع میگردد.
1-2- مشروعیت مالیات در اسلام:
علماء وفقهای اسلامی مشروعیت مالیات را در نظام اسلامی از آیة (177) سوره بقره استنباط منمایند.خداوند(ج) میفرماید:(لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولکن البرمن آمن بالله والیوم الآخروالملائکة والکتاب والنبیین وآتی المال علی حبه ذوی القربی ....).
ترجمه: نیکی(تنها) این نیست (به هنگام نماز) صورت خود را بسوی مشرق ومغرب کنید،بلکه نیکوکارکسی است که به خدای عالم وروز قیامت وفرشتگان وکتاب آسمانی وپیغمبران ایمان آرد ودارائی خود را درراه دوستی خدا به خویشان ویتیمان وفقیران ورهگذران وگدایان بدهد وهم در آزاد کردن بندگان صرف کند ونمازرا بر پا دارد وزکات مال به مستحق برساند وبه عهد خود وفا میکنند هنگامیکه عهد بستندودر سختی وزیان شکیبایان اند ودر میدان جنگ استقامت به خرچ میدهند اینها کسانی اند که راست میگویند واینها هستند پرهیزگاران.
آیة کریمه فوق مسلمانان را به پرداختن مال به اساس محبت ودوستی میان شان علاوه بر زکات مال تشویق میکنند. مقدار این انفاق در حدود است که اهداف انفاق وحاجات جامعه اسلامی را براورده سازد. چنین انفاق درحقیقت به اختیار مردم گذاشته شده است، آنها به اداء این مسؤلیت شان قیام نمودند، دولت اسلامی در مورد دخالت نموده قانون پیش بینی شدۀ مالیات را تنفیذ می کند[25].
هم چنان پیغمبر(ص) فرمودند:( در مال حقوقی است غیر از حقوق و وجیبه زکات ) وبعداً آیة متبرکه فوق را تلاوت نمودند.
1-3- ضرورت وجود مالیات در دولت اسلامی:
مهم تر از همه این است که بدانیم چرا شریعت اسلامی بسیاری از فرائض مالی را بر مسلمانها لازم گردانیده و حتی بعضی ا ز آنها را رکن از ارکان اسلام قرار داده است و بر حاکم اسلامی حق داده است تا در مقابل ممانعین آن جهاد و مبارزه مسلحانه نماید چنانچه حضرت ابوبکر(رض) در برابر ممانعین زکات قتال نمود. حقیقت آن است که چنین فرایض بخاطر تحقق یافتن اهداف مشخص تشریع شده است، از جمله این اهداف میتوان تضمین تکافل اجتماعی، دفاع از سر زمین های اسلامی و بر اوردن مصالح عامه نام برد. علماء اسلام در عصر های مختلف بنابر فهم صحیح شان از قران و سنت نبوی (ص) به این نظر متفق بودند که حاکم مسلمان و عادل حق دارد تا در وقت ضرورت مالیات را نظر به اقتضا شرایط بر ثروتمندان وضع نماید، چنانچه امام شاطبی (رح) میگوید: اگر بیت المال مسلمانها از دارائی ها خالی شود و ضروریات لشکر اسلام لاینحل بماند، امام و پیشوای عادل حق دارد تا بر ثروتمندان مالیات وضع کند که بر مصالح و ضروریات دولت اسلامی کفایت کند و در بیت المال دارائی ظهور کند. علاوه بر آن حاکم اسلامی بنابر مسولیت که در برابر جامعه و مصالح عامه دارد باید همه نیاز های آنان را جوابگو باشد، در صورتکه موارد مالی دولت به نیازمندی های رعیت اش کفایت نکند دیگر راهی نمی داشته باشد تا بیت المال عامه را اکمال کند به جز اینکه مالیات را بر ثروتمندان جامعه وضع نماید. دلایل متعدد دیگر نیز وجود دارد که حاکم اسلامی میتواند بر اساس آن اقدام به گرفتن مالیات نماید، از آن جمله میتوان به توزیع عادلانه در جامعه اشاره نمود. معیار در تشریع مالیات حکومتی مصلحت و ضرورت جامعه میباشد. و چنین مصلحت را حاکم اسلامی تشخیص داده بعداً اقدام به جمع آوری مالیات مینماید. اسلام بر پیشوای مسلمان صلاحیت داده است تا در وقت لزوم از ثروتمندان مالیه جمع آوری نموده و ضروریات و مصالح جامعه اسلامی را بر آورده سازد.                                       موضوع مالیات اعم از موارد، مقدار و نرخ آن و همچنین نحو گرفتن آن مستقیم و یا غیر مستقیم هم بستگی به همان مصالحی دارد که بدوش ولی الامر گذاشته شده و او در موارد، طبق شرایط زمان و موقعیت حکومت و مردم تصمیم اتخاذ مینماید. چون اهداف سیاست نظام اقتصادی اسلام تحقق عدالت اجتماعی است و بر اساس اینکه مالیات دولتی جایگاهی مهم در تحکیم نظام اسلامی دارد و هدف از تشریع آن مصلحت جامعه بوده لازم است تا با استفاده از مقادیر مختلف به تناسب طبقات مختلف مردم در این راستا وضع شود[26].
مقدار مالیات نباید به گونه وضع شود که نظام اجتماعی را مختل نموده، بی عدالتی را ایجاد کند، بلکه مالیات به گونه اجرا گردد که عدالت اجتماعی را آسیب نرسانده، مصالح مردم را تامین نماید.
1-4- انواع مالیات[27]:  
مالیات های حکومتی بدوبخش تقسیم می شوند:
1-4-1- مالیات  مستقیم.
1-4-2- مالیات غیرمستقیم ومحصولات.
1-4-1- مالیات مستقیم:
عواید این منبع را مالیات تشکیل میدهد که بر مفاد و یا عواید سالانه اشخاص حقیقی و حقوقی، سکتور خصوصی، موسسات و تصدی های دولتی طبق اقتضا شرایط و توانمندی این مالیه دهندگان وضع میگردد. مالیه دهندۀ حقوقی و حقیقی یک شخص بوده و مسئولیت مالیاتی نمیتواند انتقال کند.
مالیات مستقیم به مالیه بر عواید[28]، مالیه بر دارائی[29]، شرکت ها، مفاد، سهم کرایه، مفاد سهام، تحایف، انتقال ملکیت، مالیات ثابت[30] و غیره تقسیم میگردد.

1-4-2- مالیات غیرمستقیم ومحصولات:
مالیه است که بصورت غیر مستقیم از مستهلکین اخذ میگردد. مسئولیت مالیاتی میتواند انتقال کند.
مالیات غیر مستقیم مشتمل است بر محصول صادرات، واردات، تولیدات داخلی، فروشات، مالیه بر ارزش اضافی و غیره.
هر دو نوع مالیات (مستقیم و غیر مستقیم) شکل جبری را دارد، دولت اسلامی برای توزیع بهتر عاید از یکطرف، و زدودن فقر و نابسامانی از جانب دیگر، مردم را تشویق به پرداخت مالیه مینماید. اگر مردم از پرداخت مالیه ابا ورزند دولت جبراً مالیه را جمع آوری مینامید.
1-5- ویژگیهای مالیات اسلامی[31]:
سیستم مالیاتی اسلام دارای ویژگیهای است که باید باتکیه بر انها تفاوت آن رابامالیات،در مکتبهای دیگر روشن کرد. اکنون مختصراً به این ویژگیهای اشاره مینمایم:
1-5-1- داوطلبانه بودن مالیات: از نظر اسلام انفاق عملی است که افراد بصورت داوطلبانه انجام میدهند ودرطول تاریخ اسلامی مسلمانان، با کمال اشتیاق در راه خدا(ج) انفاق میکردند، آیات قرآن، به انفاق، ایثار، عدم اسراف، انباشت نکردن مال و دل نبستن به آن، رها کردن خصلتهای متکبرانه، تعاون و همکاری با مومنان، نزدیک شدن به فقیران سفارش میکند.
تاریخ اسلام، ناقل حوادث و جریانهای بی شماری است که نشان دهنده روح ایثار، از خود گذشتگی و ترجیح دیگران برخود بوده است.
مسلمان راضی نمی شود برادر مسلمان اش گرسنه بخوابد و او شکمی سیر در بستر خویش بیارامد، یا برادرش بی دارو و درمان باشد و او آرام گیرد.
در تاریخ اسلام در طی قرن ها، با وجود نبودن حکومت اسلامی و اجرا نشدن قوانین اسلامی بصورت رسمی آن، مردم مسلمان تحت تاثیر اعتقاد خویش بوده، به وظایف اسلامی خویش  عمل میکردند و داوطلبانه به پرداخت آنچه که در اسلام انفاق خوانده میشود، اقدام می ورزیدند.
داوطلبانه بودن پرداخت مالیات، از امتیازات اسلام در مقابل دیگر مکتب هاست، زیرا در سیستم مالیاتی دیگر مکاتب بیشتر از الزام و اجبار استفاده میشود و مؤدیان مالیات می کوشند تا از پرداخت آن فرار نمایند.
1-5-2. عبادی بودن مالیات: مالیات در اسلام بیشتر جنبه عبادتی دارد و انگیزه های معنوی پرقوتی پشتوانه آن هستند. در اسلام مسایل اقتصادی با عبادت آمیخته شده است و اگر بدون نیت الهی انجام گیرد، اجر ندارد.
علت داوطلبانه بودن مالیات اسلامی نیز همین است که پرداخت کننده به این وسیله برای خود پاداش الهی را تامین میکند و ارزش عمل او منشا تکامل انسانی و اخلاقی او خواهد شد و اجر اخروی را نیز در بر دارد.
1-5-3- اخلاقی بودن مالیات: هر نظام اجتماعی برای تحقق بخشیدن به اهداف خود از مردم مالیه میگیرد، در موارد چون پرداخت حقوق کارمندان، آبادانی و عمران کشور، بلند بردن فرهنگ عمومی مردم...بکار میبرد. در اسلام تنها به این بعد اکتفا نشده، گرچه اسلام همچون دیگر مکتب ها،با وادار کردن مردم به پرداخت مالیه همین اهداف را تحقق میبخشد، اما به بعد دیگری نیز نظر دارد و آن تعالی روح و تکامل اخلاقی پرداخت کننده است. همکاری با طبقات فقیرو ناتوان جامعه یک اصل اسلامی است و این اصل زمانی از طرف مسلمان به اجرا گذاشته میشود که اخلاق اسلامی در جامعه وجود داشته باشد، اخلاق و وجدان مسلمان است که او را به پرداخت مالیه به منظور رفع مشکلات جامعه اسلامی وادار میسازد.
پرداخت مالیه و سایر صدقات باعث پاک شدن مال میگردد و از جانب دیگر وسیله پاک شدن شخص نیز است. پس مؤدی مالیه در مقابل این پرداخت، چیزی دریافت کند و آن کمال، رشد و ارامش است.
1-5-4- مردمی بودن مالیات: بخش از نفقات در اسلام توسط خود افراد به موارد مصرف پرداخته میشود، مانند ذکات، فطر، کفارات، نذورات و صدقات مستحبی.
در نتیجه نوع ارتباط محبت آمیز، میان افراد جامعه اعم از غنی و فقیر بر قرار میشود، طوریکه ثروتمندان بهتر به مشکلات زنده گی فقرا آشنا میشوند و بیشتر به فکر آنان می افتند.
بخش دیگر از مالیات در صورت عدم حکومت اسلامی یا مطالبه نکردن آنها، باز هم به وسیله خود افراد به موارد مصرف پرداخت میشود.
1-5-5- توزیع مجددثروت وتعدیل آن به طورخود بخودی: 
یکی ازاهداف روش مالیات در اسلام،توزیع صحیح ثروت است.بخش زیاد ازتوزیع مجدد ثروت،بوسیله خودمردم بدون وساطت دولت صورت میگیرد،چهاراصل اولی دلیل برین موضوع است.
پرداخت مالیات ازطرف ثروتمندان ومصرف آن برای فقرا بخل،کینه وحسد را از میان طبقات اجتماعی ازبین میبرد،زیرابا پرداخت مالیات وسایرصدقات (فرضی واختیاری) توزیع مجدد عایدصورت میگیرد ومستمندان ازثروت اغنیاء مستفید میشوند،بدون اینکه برحیثیت وآبروی آنان صدمه وارد شود. درعین حال این توزیع خودبخود با کمترین مصرف انجام میشود.
1-5-6- عدم انتقال مالیات(مالیات مستقیم):
دراقتصاد اسلامی با توجه به اینکه پرداخت مالیات،وظیفه شرعی افراد تلقی میشود نه بار،به هیچ وجه مسئله انتقال مالیات به دیگران دراذهان مردم جای نمیگیرد.زیرا دراسلام پرداخت
مالیات وسایرصدقات عبادت محسوب میشود.
2- درآمدهای غیرمالیاتی[32]:
درآمدهای غیرمالیاتی وجوهی است که دولت ازفعالیت های اقتصادی خود جمع آوری میکند. این عواید یا بشکل درآمدهای ناشی ازسرمایگذاریهای مختلف است،یادریافت های است که دولت ازخدمات گوناگون خود دریافت میکند.ازخصوصیات چنین عوایدی اختیاربودن آن است. به عبارت دیگری : اندازه این عواید به خرید یا عدم خرید تولیدات وخدمات مختلف ارائه شده دولت ازطرف مردم بستگی دارد.بنابرین این عواید اکثراً غیرمنظم ونامطمین است.
درصورتیکه عواید که از منابع مختلف(قبلاً بیان گردید) دریافت میگردد،برای تأمین مخارج مالی دولت کافی نباشد،لازم است ازعوایدغیرمالیاتی این کسرتأمین گردد.
این نوع درآمدها عبارت اند از:
2-1- عاید ناشی ازانحصارات دولت،مانند:نفت،راه آهن،برق وتلفن.
2-2- عواید ناشی ازعرضه خدمات گوناگون توسط دولت،مانند:عوارضها که توسط سازمان های دولتی ارایه میشود.
2-3- عواید ناشی ازاملاک عمومی،فروش یا اجاره.
2-4- استقراض ازمردم یا مقامات پولی(انتشارپول).
درقسمت استقراض دولت اسلامی باید گفت که قرضه به اساس ربح ثابت نمی باشد،بلکه به اساس ارزش که قرضه اخذ شده تولید مینمایدوطبق قرارداد که دولت با قرضه دهندگان امضاء می نماید،مصارف سرمایه ازطرف دولت پرداخته میشود.
هم چنان تولیدات(امتعه مادی وخدمات) راکه دولت اسلامی به بازار عرضه مینماید،نباید مولدین خصوصی را خساره مند سازد. باید این تولیدات طوری بفروش برسند که ازیکطرف دولت درامد کسب نماید وازجانب دیگرازخساره مند شدن سایر تصدیهای تولیدی جلوگیری بعمل آید.
                       


                    منابع ومأخذ
  1.  نظام اقتصادی اسلام ،زیدان، عبدالکریم،ترجمه:نهضت فراهی،عبدالواحد،چاپ اول،1386
2.  عدالت اجتماعی دراسلام،سیدقطب،برجمه:گرامی،محمد علی،سیدهادی،خسروشاهی
تهران،چاپ بیست وپنجم،1379
  1. نظام مالیاتی دراسلام،لشگری ،علیرضا،تهران،چاپ اول،1380
  2. درآمدی براقتصاداسلامی،پژوهشکده حوزه دانشگاه،تهران،چاپ اول،1380
  3. مبانی اقتصاداسلامی، پژوهشکده حوزه دانشگاه،تهران،چاپ اول،1379
  4. موارد بیت المال،فضلی،فیضان الحق،اکادمی علوم افغانستان،کابل،1383
  5. اقتصادما،صدر،محمدباقر،ترجمه:ع-اسپهدی،چلددوم
  6. رسالۀ نوین،مسائل اقتصادی،جلددوم،بی آزارشیرازی،عبدالکریم،تهران،1363




[1] نظام اقتصاد اسلامی،زیدان،عبدالکریم،ترجمه:عتدالواحدنهضت فراهی،سال چاپ1386،صفحات40-41.
[2] عدالت اجتماعی دراسلام،سیدقطب،ترجمه:محمدعلی گرامی،سیدهادی خسروشاهی،چاپ بیست وپنجم،صفحات 217-219.
[3] اقتصادما،جلد اول،محمدباقرصدر،ترجمه:محمدکاظم موسوی،چاپ1348،صفحات393-395.
[4] مواردبیت المال،فیضان الحق فضلی،اکادمی علوم افغانستان،چاپ1383،صفحات21-26.
[5] نظام اقتصاد اسلامی،زیدان،عبدالکریم،ترجمه:عتدالواحدنهضت فراهی،سال چاپ1386صفحات 47-48
[6] کتاب الزکات،قرضاوی،یوسف،صفحات312-315
[7] مواردبیت المال،صفحات45-47.
[8] همین منبع،صفحات48-50.
[9] نظام اقتصاد اسلامی،زیدان،عبدالکریم،ترجمه:عتدالواحدنهضت فراهی،سال چاپ1386صفحات42-43
[10] همین منبع  صفحه 44-45
[11] نظام اقتصاد اسلامی ،صفحه44
[12] مواردبیت المال،فیضان الحق فضلی،اکادمی علوم افغانستان،سال چاپ 1383،صفحه-40
[13] مواردبیت المال، ،صفحات-65-66.
[14] مواردبیت المال ،صفحات-68-76.

[15] به کتب ذیل مراجعه شود: نظام اقتصاد اسلامی،صفحات48-49. عدالت اجتماعی دراسلام،صفحه325
مواردبیت المال،،صفحات95-102. مبانی اقتصاداسلامی صفحه239.


[16] به کتب ذیل مراجعه شود: نظام اقتصاد اسلامی،صفحات50-51.    مواردبیت المال،صفحات103-110325.
عدالت اجتماعی دراسلام،صفحه325. نظام مالیاتی اسلام،صفحات94-95. مبانی اقتصاداسلامی صفحه239.

[17] غیرمسلمانانیکه در کشوراسلامی زنگی میکنند وجزرعیت حکومت اسلامی میباشد.
[18] غیرمسلمان بوده وارد قلمرودولت اسلامی میگردد ودولت اسلامی اورا امان میدهد.
[19] : نظام اقتصاد اسلامی،صفحه52-53
[20] .    مواردبیت المال،صفحات 86-91.       
[21] .    مواردبیت المال،صفحات92-93.
[22] اقتصاد عامه،مضمون درسی پوهنځی اقتصاد،پوهاندحقایقی،صفحه4
[23] نظام مالیاتی اسلام،صفحه7.
[24] همین منبع،صفحه 7.
[25] نظام مالیاتی اسلام،صفحه65.    مواردبیت المال،صفحه112-114.
[26] مبانی اقتصاد اسلامی،صفحه351.    مواردبیت المال،صفحه111.
[27] .    مواردبیت المال،صفحات 118-125. رساله نوین،صفحات66-67.
[28] نوع مالیه است که از مجموعی عواید حاصله اشخاص در یک دوره اخذ میگردد، از قبیل عاید شرکت های انفرادی و اشخاص.
[29] مالیه است که بر مجموعی اشیا مادی، حقوقی و پولی که در ملکیت یک شخص طبیعی  یا حقوقی و یا در ملکیت یک اتحادیه اشخاص قرار داشته باشد، وضع میگردد.
[30] از آن نوع مالیات است که بالای اشخاص وضع میشود که مصروف فروش اجناس و اموال، فعالیت های خدماتی و ترانسپورتی میباشند.
[31] مبانی اقتصاد اسلامی،صفحات390-393.
[32] اقتصاد بخش عمومی،دکتراحمدجعفری صمیمی،چاپ1385،صفحات15-16.

No comments:

Post a Comment